وبلاگ :
به سرزمين داستانهاي كوتاه و خواندني خوش آمديد
يادداشت :
قفسه سينه
نظرات :
1
خصوصي ،
14
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
داداش جون
اينا ديگه چيه که مي نويسي...
راستي يه سوتي هم دادي(شايدم بيشتر)
فرشته سرشو آورد بالا و توي چشاي آدم نيگا کرد.آدم با چشاش مي خنديد.فرشته سرشو گذاش رو شونه آدم و چشاشو بست.
فرشته که سرشو آورده بالا يعني قدش از آدم کوتاه تر بوده پس چطوري قدش رسيده که سرشو بذاره روي دوش آدم؟؟/
ما که نفهميديم...